اسم دختران و زنان تاریخی ایران
بسیاری از اسم های ایرانی دخترانه، نام های شاهنامه و اسامی هستند که در تاریخ ایران نام زنان بزرگی بوده اند. دختران و زنانی که تاریخ ساز بودند. زنانی که شخصیت های تاریخی ایران باستان به حساب می آیند. خیلی از این زنان نامدار ایران باستان و همچنین زنان تاریخ ساز معاصر را در مطالب قبلی معرفی کردیم. در این قسمت اسامی دخترانه ایران باستان را قرار داده ایم. بسیاری از این اسم ها از نام های اوستایی دخترانه هستند. بانوان معروف زمان سلسله های حاکم بر ایران در طی سالیان. برخی از این بانوان در واقع الهه های دوران باستان ایران یا حتی دیگر سرزمین ها بوده اند.
کاساندان
کاساندان، کاسادان یا کَساندان، اسم دختر با ک، نام همسر رسمی و محبوب کوروش بزرگ از تبار هخامنشیان بود. از پدرش به نام فرناسپ و برادرش به نام اوتانا یاد شدهاست. کاساندان ملکهٔ ۲۸ کشور آسیائی و در واقع ملکه جهان به حساب می آمد. او معروفترین ملکه دربار و تنها همسر کوروش بزرگ که در نزد وی بسیار مورد احترام بود. کاساندان با قدرت مطلق شهبانوی ایران در کنار کوروش کبیر بر جهان پادشاهی می کرد. به طور مستقل دومین فرد قدرتمند و سیاستمدار حکومت هخامنشی بود. هر چند که دخالت زنان در پادشاهی جایز نبود. اما کوروش بزرگ همواره از همسرش مشاوره های فراوانی می گرفت و عملا او را در کنار خود در سیاست دخالت می داد و با همراهیش به انجام امور می پرداخت.
فرزندان کاساندان
کاساندان صاحب پنج فرزند بود:
کمبوجیه، بردیا، آتوسا، آرتیستون و دختری که نامش ذکر نشده است. به گفته داندامایف، دختر سوم احتمالا رکسانا بوده است. آتوسا بعدها با داریوش بزرگ ازدواج کرد و مادرخشایارشا، پادشاه قدرتمند ایرانی شد. کاساندان قبل از این که همسرش کوروش بزرگ از دنیا برود، فوت شد و کوروش دستور داد تا همه درباریان برای وی عزاداری کنند. مقبره کاساندان در پاسارگاد در کنار آرامگاه کوروش بزرگ است.
آناهیتا Anahita
آناهیتا، اسم دختر با آ، نام یکی از الهه های آریائی و دختر اهورامزدا و اسپندارمذ است که ایزدی زیبا، بلندبالا و دلیر با بازوان سپید توصیف شده است. آناهیتا فرشته موکل بر آب (الهه آب)، باران، فراوانی، برکت، باروری، زناشویی، عشق، مادری، زایش، پیروزی و ستاره ناهید (سیاره زهره یا ونوس) است. این فرشته نمادی است از پاکی و کمال زن ایرانی است. آناهیتا در اساطیر ایرانی سرچشمهٔ همهٔ آبهای جهان است، از این رو با نمادهایی چون باروری، شفا و خرد همراه است. در سه هزارهٔ اخیر ایزد موکل آب و باران، جایگاهی ویژه داشتهاست و آناهیتا در ایران باستان یکی از بزرگترین و محبوبترین الهههای آریایی و مزدیسنا بوده است. در باور ایرانیان باستان الههٔ آب، فرشته نگهبان چشمهها و باران و نماد باروری، عشق و دوستی بوده است و در باور ایرانیان زن و زایش و آبادانی و قدرت در کنار هم معنا یافتهاند. آناهیتا را خود میتوان همان اَناهیتَه An-āhita که در پارسی میانه اَناهید Anāhid و در فارسی امروزی ناهید شده، دانست که از پیشوند نفی اَن یعنی نا و واژه اوستایی āhitaa یعنی آلوده پدید آمده است و معنی آن ناآلوده، پاک و بی گناه است. (واژه پارسی آهو به معنی گناه نیز از همین ریشه است.)
از آناهیتا در عبارت اَرِدوی سورا آناهیتا در یَشت پنجم از آبانیشت که یکی از محفوظ ماندهترین نسکهای اوستاست، تجلیل شده است. اردوی به معنی بالنده و فزاینده است. سور هم ریشه است با نام خاص سورنا (اسم پسر با س) در زبانهای فارسی پهلوی به معنی نیرومند و آناهیتا به معنی نیالوده و بی آلایش و پاک است، پس اردوی سورا صفت آبها و رودهاست که پاک و فزاینده و زورمند هستند. آناهیتا در پارسی میانه یا امروزی ناهید، در زبان ارمنی آناهیت و در یونانی آنائیتیس نامیده می شود. برخی از خاورشناسان نوشته اند که ممکن است ناهید ایرانیان از اثر نفوذ الهه ٔ سومر موسوم به ایشتار که بعدها در بابل (اقوام سامی) و آشور هم پرستیده می شد بوجود آمده باشد. ایشتار که مادر و مولد نوع بشر تصور می شد در برخی از خصایص شباهتی با آناهیتا دارد. نقطه مشترک هر دوی این ایزدان این است که به سیاره ناهید (زهره) مربوطند.
به احتمال زیاد آناهیتا نیز همانند میترا از ایزدانی بود که پیش از پیدایش زرتشت توسط مردم ایران و نواحی اطراف (ولو به نامهای دیگر) مورد ستایش قرار میگرفت. با وجود دیرینگی و نفوذ پرستش میترا در ادوار پیش از ظهور زرتشت بعدها این ایزد در میان ایرانیان تا اندازهای به فراموشی سپرده شد. اما در مقابل چنین جریان فکری و دینی، ناهید چنان مقامی در باورهای ایرانیان به دست آورد که نه تنها پرستش گاههای بسیار زیاد و مجلل و باشکوهی از او میبینیم، بلکه تندیس و نمادهای این ایزدبانو در اینجا و آنجای این سرزمین پهناور به جا ماندهاست. در نوشته های بازمانده از پارسی باستان نام آناهیتا در کتیبه های اردشیر دوم پادشاه هخامنشی بسیار است. پیکره های او در سراسر ایران زمین (مانند نقش رستم) در دوران هخامنشیان، اشکانیان و ساسانیان و سکه های آن دوران دیده می شود. ویرانه های پرستشگاههای معبد آناهیتا در کنگاور، کازرون، رفسنجان و شوش هنوز پابرجاست که برخی از آن ها بعد از اسلام به زیارتکده تبدیل شده اند. در زمان هخامنشیان به غیر از معابد آناهیتای همدان و استخر بقیه پرستشگاهها در فضای باز بودند. ساسانیان در معبد آناهیتای استخر که اداره آنرا بر عهده داشتند شروع به کار کردند و هیربدان در معبد آناهیتای استخر برای نجات ایران یزدگرد سوم را به شاهی برگزیدند. به این ترتیب آغاز و پایان سلسله ساسانی با معبد آناهیتا آمیخته بود. پرستشگاه آناهیتای بیشاپور نیز از مراکز مهم عبادی دوران ساسانیان بود. معبد آناهیتای کنگاور در زمان اشکانیان رونق بسیار داشت. مجسمهٔ آناهیتا نماد شهرهای مراغه و فومن است. پل ورودی شهر پلدختر استان لرستان در ایران باستان به اسم پل آناهیتا معروف بوده است و چون آناهیتا اسم دخترانه است در گذشته بومیان این پل را به اسم پل دختر میخواندهاند.
ماندانا Mandana
ماندانا، اسم دختر با م، دختر آستیاگ (استیاک) اخرین پادشاه ماد بود که سپس به همسری کمبوجیه یکم درآمد. کمبوجیه از خانوادهای پارسی (که فرمانبردار مادها بودند) و شخصی ملایم و آرام بود. از این ازدواج فرزندی پا به گیتی گذاشت که او را کوروش نام نهادند.
یک شب پدر ماندانا در خواب می بیند که از شکم دخترش درخت تاکی (درخت انگور) می روید و همه جهان را در بر میگیرد. آستیاک با ناراحتی از خواب بیدار می شود و از خوابگزاران تعبیر آن طلب میکند. به او میگویند از دختر تو و کمبوجیه فرزند پسری بدنیا خواهد آمد که سرزمین تو را نیز تصاحب خواهد کرد. آستیاک بر آشفته دستور میدهد دخترش را از همدان بیاورند و او را به صورت یک زندانی نگهداری میکند تا روزی که فرزند ماندانا بدنیا می آید. آستیاک کوروش را بدست یکی از نزدیکانش بنام هارپاک میسپارد تا او را از بین ببرد و به ماندانا گفته می شود که فرزندش مرده بدنیا آمده است. اما هارپاک کوروش را بدست یکی از چوپانان خود به نام مهرداد که پارسی بود می سپارد تا اورا از بین ببرد. همسر مهرداد در همین زمان پسری مرده بدنیا آورده بود. بدین ترتیب مهرداد کوروش رو به جای فرزند مرده خود معرفی می کند و کوروش از مرگ حتمی نجات می یابد و در نزد مهرداد بزرگ می شود.
در نوشته ها آمده کوروش به علت هوش و درایتی که همیشه از خود نشان میداد در میان بچه ها منزلتی دیگر داشت و همیشه او را به عنوان سرکرده انتخاب میکردند. در یکی از روزها در اثنای بازی یکی از زیردستانش از دستور او سرپیچی میکند. کوروش دستور میدهد او را که فرزند یکی از نجیب زادگان دربار بود تنبیه نمایند. بچه تنبیه شده بود به نزد پدر رفته و جریان تنبیه شدنش به وسیله یک پارسی بیان میکند. آن بزرگ به نزد پادشاه (آستیاک) رفته و ماجرای تنبیه شدن فرزندش را با او در میان می گذارد. آستیاک فرمان می دهد که کوروش را بیاورند. پادشاه از او میپرسد با چه جراتی این بچه نجیب زاده را تنبیه کرده ای؟
کوروش با همان متانت بسی والای همیشگی خود جواب میدهد: چون او از دستور من سرپیچی کرده بود و این نه آنست که طبق قوانین دربار کسی که از دستور ما فوق خود سرپیچی کند باید تنبیه شود؟
پادشاه از گفتار او در شگفت می شود و با خود می اندیشد که این بچه پارسی ساده نمی تواند باشد که از چنین گستاخی برخوردار باشد. ولی وقتی بطور دقیق به چهره کوچک و جذاب کورش دقیق میشود به خود می لرزد، چون چهره خود، خانواده و دخترش را در او می بیند. پس با تهدید از مهرداد راستی جریان را جویا میشود و بدین ترتیب به حقیقت پی می برد. سپس پادشاه بار دیگر خوابگزاران را طلب میکند و از آنها کسب تکلیف میکند
آنها به او اطمینان میدهند که خواب او تعبیر شده است. کوروش می بایستی شاه شود و الان می بینید که او شاه شده ولی شاه کودکان!
بدین ترتیب بار دیگر کورش از خطر مرگ نجات پیدا کرده و به نزد پدر و مادرش به همدان فرستاده می شود. ملکه ماندانا در به قدرت رسیدن کوروش نقش بسیاری مهمی داشت. زن زرتشتی در این قرن از بیشترین حقوق متعالی برخوردار بود و یکی از درخشان ترین ادوار تاریخی خود را می گذراند. همانطور که گفته شد نمونه کامل آن ماندانا مادر کورش بود که بارها کوروش به وجود او افتخار کرده است. چون آخرین پادشاه ماه فرزند پسر نداشت، ملکه ماندانا حق شاهزادگی داشت و به همین خاطر در انتقال قدرت به کوروش کبیر مؤثر بود. ماندانا اولین موسس مدرسه در ایران محسوب می شود. وی مدرسه و گروه های پارس را بنیان نهاد که در آن عده زیادی از پسران همسن و سال کوروش تیراندازی، اسب سواری و فنون نبرد را می آموختند. گزنفون در کوروش نامه و هرودوت در تاریخ خود، از شهبانو ماندانا به عنوان معلم و آموزگار بزرگ کوروش یاد کرده و می نویسند وی راه ها و شگردهای گوناگون داوری و فرمانروایی را به پسرش کوروش آموخت. تفاوت ژرف جهان بینی ماندانا با پدرش به وضوح با گفتن جملاتی مانند، اگر می خواهی در بازگشت به سرزمین خود در زیر ضربه های تازیانه هلاک نشوی از پدربزرگت ستم پیشگی نیاموز، واضح است.
بر پایه ی اندرز ماندانا به فرزندش کوروش بزرگ دیده می شود که این بانوی نامدار ایرانی از نظام سلطنت مطلقه کاملا بیزار و هوادار حکومت دموکراتیک ایران است. نظامی که در آن سهم فرمانروای کشور در برابر قانون برابر با حقوق دیگر افراد گزارش شده است. بر پایه ی این سند و از آن جا که زمانه ی رخداد آن پیش از انقلاب آتن دموکراتیک (قانون جمهوریت و آزادی یونان) بوده است بایستی از شهبانو ماندانا با لقب ”نخستین بانوی باورمند به فرمانروایی مردم سالارانه ” در تاریخ جهان نام برد. ماندانا شهبانویی نیکوکار و اندیشمند بود و ساخت اولین هنرستان های در پارس را به ایشان نسبت می دهند.
آتنا Athénē (یا آتنه)
آتنا اسم دختر با آ، دراسطورههای یونان الههٔ نگهبان شهر آتن (پایتخت یونان) بود و نام آتن را به افتخار او این چنین نامیدند. او الههٔ عقل و خرد، استراتژی جنگ، زیبایی، ادبیات، کشاورزی، شهر نشینی و صنایع دستی در یونان باستان محسوب می شد. آتنا دختر زئوس و متیس بود. در افسانه های یونان باستان آمده است که هنگامی که متیس آتنا را باردار بود پیشگویی به گوش زئوس رسید که فرزند متیس اگر دختر باشد از نظر عقل و خرد و قدرت همتای زئوس و اگر فرزند پسر باشد آن چنان قدرتی دارد که جای پدر را خواهد گرفت. زئوس از ترس به حقیقت پیوستن این پیشگویی با حیله متیس را تبدیل به حشره کرد و او را خورد!!! اندکی پس از خوردن متیس زئوس به سردرد وحشتناکی دچار شد. سرانجام پس از نه روز زئوس از هفائستوس خواست تا به نحوی سردردش را متوقف کند. هفائستوس با تبر به سر زئوس زد و از سر شکافته زئوس آتنا با زره کامل رزمی و نیزه بیرون آمد و چنان فریادی از پیروزی کشید که صدایش در آسمان و زمین شنیده شد و همه ایزدان و ایزدبانوان از تولد آتنا شگفت زده و هراسان شدند.
با وجود این که آتنا از نظر عقل و خرد با زئوس برابر بود اما هرگز بر او برتری نیافت و به همین دلیل فرزند مورد علاقه زئوس شد به طوری که تنها او اجازه بازی با آذرخش (به معنی رعد و برق است اما در اینجا منظور اسلحه زئوس است) پدر را داشت و همین موجب حسادت دیگر فرزندان زئوس شد.
آتنا و برادرش آرس هر دو به عنوان ایزدان جنگ به شمار میروند اما نقطه مقابل یکدیگرند. یونانیان و بخصوص هومر آتنا را برتر میدانستند زیرا آتنا آینه ذکاوت و تدبیر است و آرس مظهر خشونت و کینه توزی. در ایلیاد همواره آتنا با آرس مقابله میکند و حتی یکبار برای کمک به دیومدس علیه آرس وارد جنگ میشود و نیزه دیومدس را بر شکم او فرود میآورد که در پی آن آرس با درد شدید از میدان جنگ به آسمان پرواز میکند
زئوس به همان اندازه که از آرس متنفر بود آتنا را دوست میداشت. آتنا عقل و خردی نجیب داشت و هرگز تمایل نداشت که خود را از زئوس بالاتر بداند. آتنا زن جوان و زیبایی بود که همواره زره پوشیده بود و نیزه در دست داشت و اغلب همراه یک جغد کوچک که سمبل و حیوان مورد علاقه او بود دیده می شد. منطق، هوش، مدافعی قدرتمند و برنامه ریز درجه اول در جنگها، صلح جویی قدرتمند و همتای زئوس از نظر عقل و هوش از توانایی های او بود. یکی از القاب او چشم خاکستری (Grey-eyed) بود. آتنا به یونانیان درخت زیتون را بخشیده است. برگهای زیرین درختان زیتون خاکستری رنگ و نماد یونان و یونانی در دنیاست.
او برای تربیت و رام کردن اسب افسار را اختراع کرد. از دیگر سازههای او میتوان به دوک نخریسی، چنگ، دیگ، شنکش، گاوآهن، کشتی و ارابه اشاره کرد. رومیان نیز این ایزدبانو را میپرستیدند و او را مینروا میخواندند. علاوه بر این وی یکی از الهههای باکره نیز در به حساب می آمد. آتنا در هر دو منظومهٔ مشهور هومر، چکامهسرای مشهور یونانی، یعنی ایلیاد و ادیسه نقش کلیدی را دارد و از جنگ تروا از طرفداران یونان بود. همچنین “آتنا” از واژه های قرانی به معنی عطا کن به ما است که در سوره بقره، آل عمران و کهف آمده است. “رَبَّنَا آتِنَا فِیالدُّنْیَا حَسَنَهً وَ فِیالآخِرَهِ حَسَنَهً وَقِنَا عَذَابَ النَّارِ” در سوره بقره قرآن. که البته در این کاربرد به عنوان اسم نمی توان آن را حساب کرد.
آرتمیس Artemis
آرتمیس چهره ای شگفت انگیز در تاریخ ایران باستان است. او نخستین بانویی است که در سمت فرماندهی نیرومند ترین نیروی دریایی جهان، عضو شورای عالی دفاعی و وزارت جنگ و وزارت دفاع هخامنشیان و همچنین فرماندهی سپاه غربی ایران مستقر در کاریه (کاریا) انجام وظیفه میکرد. در سال ۴۸۴ پیش از میلاد هنگامی که فرمان بسیج دریایی برای شرکت در جنگ با یونان از سوی خشایارشاه صادر شد، آرتمیس یکی از فرمانروایان سرزمین کاریه (یکی از بخشهای سوریه کنونی) با ۵ فروند کشتی جنگی که خود فرماندهی آنها را در دست داشت به نیروی دریایی ایران (گارد جاویدان) پیوست.
آرتمیس در سال ۴۸۰ پیش از میلاد در جنگ سالامین که بین نیروی دریایی ایران و یونان درگرفت شرکت داشت و دلاوری های بسیاری از خود نشان داد و با ستایش دوست و دشمن روبرو شد. او در یکی از دشوارترین شرایط در جنگ سالامین با دلیری و بی باکی کممانند بخشی از نیروی دریایی ایران را از خطر نابودی نجات داد و با اینکه ایران در این جنگ شکست خورد، به دلیل حفظ ناوگان ایران به افتخار دریافت فرمان دریاسالاری از سوی خشایارشاه رسید.
آرتمیس اسم ایرانی یا یونانی است؟
نام بانو آرتمیس از واژه اوستایی آرته (به معنی خوب و پاک) گرفته شده است. به همین دلیل اسم آرتمیس را می توان اسم اوستایی دانست. گرچه برخی مورخان آرتمیس را از سویی یونانی میدانند. ایران در دوران هخامنشی گستره ای فراوان یافته بود و یکی از ساتراپ های (استان) مهم آن در مرز با یونان، کاریه بود. این ساتراپ شاهانش خود را ایرانی میدانستند و هرگز زیر بار یونان نرفتند ولی ساکنان شهر عمدتا تاجران و کشاورزان یونانی مهاجر بودند. پدر آرتمیس فرماندار شهر هالیکارناس، مرکز کاریا بود و مادرش در جزیرهٔ کرت (یکی از جزایر یونان) به دنیا آمده بود. به این دلیل ارتمیس را یونانی می پندارند.
هم چنین آرتمیس در اساطیر یونان ایزدبانوی شکار، حیات وحش، بکارت، ماه و حاصلخیزی و دختر لتو و زئوس و خواهر دوقلوی آپولون بود.
آرتمیس یکی از الهه های باکره و مظهر پاکدامنی المپ به شمار می رفت. او قابل قیاس با دیانا در اساطیر روم باستان است. آرتمیس با هلال ماهی در بالای پیشانیش به تصویر کشیده می شد. بعضی اوقات او را با الهه ماه سلنه (سلنا) اشتباه می گرفتند. بر طبق افسانهها آرتمیس یک روز زودتر از برادرش آپولون به دنیا آمده است. بلافاصله بعد از تولدش به مادرش برای به دنیا اوردن دوقلویش آپولون کمک کرد. این داستان شروعی برای نقش او به عنوان نگهبان کودکان و حامی زنان هنگام زایمان شد. آرتمیس همانند برادر دوقلوی خود آپولون که محافظ پسر بچهها به شمار میرفت، مسئولیت محافظت از دختران کوچک تا سنین ازدواج آنها را به عهده داشت و همچنین دارای موهبت شفابخشی بود. او مظهر پاکدامنی بود و در سالهای اولیه زندگی خود از پدرش زئوس بزرگ درخواست کرد تا بکارت ابدی را به او اعطا کند. آرتمیس بسیار از عفت و طهارت خود محافظت میکرد و مجازاتهای سنگینی برای هر مردی که اقدام به هر نوع بیاحترامی نسبت به او میکرد در نظر میگرفت. سرگرمی و کار اصلی آرتمیس پرسه زدن به همراه حوریهای خود در جنگلهای کوهستانی و زمینهای کشت نشده برای شکار شیر، پلنگ و گوزن بود. حس استقلال طلبی و روحیه طبیعی او قابل توجه بود. بطورکلی در ذکر وقایع پیرامون آرتمیس توسط هرودوت حس مباهات و ستایش از یک زن شجاع و باقدرت که همشهری او بوده و تمایل جهت دور کردن احساس خشم و کینهتوزی یونانیان علیه آرتمیس، تواما دیده میشود. این احتمال میرود که هرودوت با تمحیداتی سعی در برآوردن هر دو خواستهٔ خود کرده باشد.
معبد آرتمیس
یکی از عجایب هفتگانه جهان است. معبد آرتمیس در شهر افسس (ازمیر ترکیه) قرار داشته است. در شهر افسوس او عمدتاً به عنوان ایزدبانوی باروری پرستش میشد. شکل تندیس آرتمیس در افسوس تا حد زیادی با سرزمینهای دیگر واقع در یونان متفاوت است به گونهای که او همیشه به عنوان زنی شکارچی، همراه با تیر و کمان خود به تصویر کشیده میشد ،اما در افسوس او را به سبک شرقی نشان دادهاند. این معبد به عنوان زیباترین بنای روی زمین شناخته می شده است و به همین دلیل در میان عجایب هفتگانه جا دارد.
هلن Helen
هلن اسم یونانی است. اسم دخترانه با ه. هلن Helen را نمیتوان الهه دانست. اما او دختر ژوپیتر، خدای خدایان یونان یکی از وسوسه انگیزترین زنان اساطیر یونان است که زندگی رؤیایی اش پیوسته الهام بخش شعرا، نویسندگان و صورت گران بوده و شاهکارهای بسیاری به نام او بوجود آمده است. وی زیباترین زن زمان خود بود و مردان نامدار حماسی یونان از جمله پاریس دلداده وی بودند. هلن تروایی که با نام هلن اسپارتی نیز شناخته میشود بنابر حماسه ایلیاد اثر شاعر یونانی هومر، همسر منلائوس پادشاه اسپارت (یکی از شهرهای یونان) بود. در واقع هلن اغازگر یکی از بزرگترین جنگهای اساطیر یونان باستان یعنی جنگ تروآ بود. جنگ تروا از این رو رخ داد که پاریس فرزند پریام (شاه تروآ) که مهمان منلائوس بود، به توطئه افرودیت خدای یونانی، هلن همسر منلائوس را ربود و با خود به تروآ برد و با اون ازدواج کرد. یونانی ها بخاطر دزدیدن هلن، ده سال در برابر تروا جنگیدند و سپس با ترفند اسب تروا توانستند بر تروا پیروز شوند. هلن پس از مرگ پاریس با بردار پاریس، دیفوب ازدواج کرد ولی بعد از پیروزی یونانی ها، به یونان باز گردانیده شد و با منلائوس تا اخر عمر در جزیره کرت زندگی کرد.
هلن در یونان به عنوان الهه و نماد زیبایی باقی مانده است.
دیانا (دایانا) Diana & Daiana
دیانا (دایانا) اسم دختر با د، در نزد رومیان قدیم الهۀ ماه و جنگلها و حامی زنان در هنگام زاییدن است. او را بهصورت زنی که لباس صیادان در تن و کمان و جعبۀ تیری در دست داشت مجسم میساختند. دیانا در معبدش در رم بعنوان الهه ٔ باکره مورد احترام بود. وی بدستور پدر نمی بایست ازدواج کند. ژوپیتر (پدر دیانا) تیرهایی بدو داد و موکبی از پریان را همراه او کرد و او را ملکه جنگلها و یا الهه جنگل ساخت. مشغولیت عمده او شکار بود تا اینکه عاشق اندیمیون چوپان گردید. همانطور که در توضیح اسم دیانا گفتیم، دیانا در اوستای مقدس زرتشت به معنای پاک و منزه، نیکویی بخش و یا نیکویی دهنده است. واژه دین و دیانت از دائنای اوستایی و دیانای لاتین، از زبان سانسکریت سرچشمه گرفته وبه مفهوم وجدان بیدار و نهایت اخلاق انسانی است. در ایران قدیم دیانا را معادل آناهیتا (که در بالا اشاره شد) می دانستند و در افسانه های یونانی، با آرتمیس برابر می کردند. گرچه آرتمیس را ایرانیان ایرانی می دانند. دیانا همچنین در فرهنگ لاتین به معنای بهترین آفریده خدا، الهه نیکی و بخشش و بخشنده است.
دیانا که غالباً با این اسم در ادبیات جهان نامه برده می شود، از قدیم تا امروز مورد توجه و علاقه خاص هنرمندان بوده و آنقدر آثار شعر و نثر و تابلو و مجسمه های بدیع و شاهکارهای عالی هنر و ادب درباره او بوجود آمده که در مورد هیچ یک از خدایان بغیر از زهره (ونوس) نظیر ندارد. دیانا در زبان فرانسوی Diane نوشته می شود. دیان هم اسم پسر ایرانی است.
آناهل
آناهل الهه باد صباست. الهه پاکی و بوی خوش، الهه نسیم صبحگاهی است.
گل آناهل
گل کمیاب پارسی که از آن به عنوان نماد خوشبویی یاد می شود. هر گلبرگ گل آناهل به دوازده شاخه تقسیم می شود و زیبایی آن بسیار خیره کننده است. باستان شناشان نقش این گل را در نگاره ها و معابد مقدس پارسی در شهر استخر، نیشابور و پارسه تایید کرده اند.
No comments:
Post a Comment